از شکست فشار حداکثری آمریکا تا چشمانداز جنگ روانی علیه ایران
داستان ماجراجویی قریبالوقوع آمریکا به ایران ظاهراً از آنجا آغاز شده است که در هفتههای اخیر دولت ترامپ مانع از دیدار گروه انتقالی ریاست جمهوری جو بایدن با آژانسهای اطلاعات دفاع شده است. این موضوع باعث شده تا برخی این دیدگاه را مطرح کنند که چون ترامپ چندین عملیات مهم در آستین خود دارد و ممکن است بخواهد پیش از ۲۰ ژانویه به آنها چراغ سبز نشان دهد، مانع از رسیدن گزارشهای اطلاعاتی به بایدن میشود. البته اعزام ۲۰۰۰ نیروی اضافی با یک اسکادران هواپیمای جنگنده به عربستان در ماه اکتبر و همچنین اعزام بمبافکنهای B-52 و نگهداشتن ناو یو.اس.اس نیمیتز در نزدیکی آبهای ایران و گسیل (احتمالی) یک فروند زیردریایی اتمی رژیم صهیونیستی به خلیجفارس، بیش از پیش به این بحثها دامن زده است.
نکتۀ نخست که قبل از هر چیز باید مورد تأکید قرارداد این است اعمال تحریکآمیز نظامی - امنیتی اخیر آمریکا در منطقه از منظری خاص در چهارچوب دیپلماسی اجبار قابل تحلیل است. به این معنا که جابجایی نیرو و تجهیزات و تحرکات نظامی نه با اهداف تهاجمی که عمدتاً ناشی از وحشت و ترس بوده و به طور دقیق با اهداف بازدارندگی و ایجاد هراس صورت میگیرد. شایان
- ذکر است دیپلماسی اجبار همراه با نمایش قدرت و تهدید به کارگیری زور و به پرواز درآوردن بمبافکنهای راهبردی با هدف مرعوب ساختن طرف مقابل و از بین بردن محاسبات و انگیزههای مقاومتی است. این موضوعات باعث شده تا برخی اینگونه بپندارند که آمریکا و ایران در آستانه ورود به یک درگیری نظامی قرار دارند.
- نکتۀ دوم در این رابطه، کارکردهای روانی تحرکات مذکور است؛ به این معنا که این تحرکات که همراه با گزارشهای مکرر رسانههای صهیونیستی مبنی بر فشار این رژیم و دربار سعودی به ترامپ برای حمله به ایران همراه است، به چیزی جز راهاندازی جنگ روانی با نشان دادن ابزار نظامی تعبیر نمیشود. آمریکاییها به خوبی نسبت به عواقب هرگونه جنگ و درگیری با ایران آگاهاند که اگر اینگونه نبود در ماه گذشتۀ میلادی (آذر ماه ۱۳۹۹) که گزارشهایی در این باره منتشر شد که ترامپ به ارتش دستور داده بود گزینههایی را علیه تأسیسات هستهای ایران تهیه کنند، مشاوران امنیتی و سیاسیاش او را از این کار منصرف نمیکردند. لذا یک قوه عاقلهای در آمریکا وجود دارد که میداند جنگ با ایران میتواند مادر جنگها باشد و به روندی غیر از نابودی تمام امکانات ایالاتمتحده در منطقه منتهی نمیشود. این موضوع به نوبه خود میتواند سرآغاز شکلگیری مشکلات و چالشهای بزرگ سیاسی، اقتصادی، امنیتی و … در داخل آمریکا باشد که هماکنون نیز با بحرانهای مختلفی درگیر است. بنابراین آمریکا برای نیل به اهداف تعریف شده خود و به دنبال شکست راهبرد فشار حداکثری، با شاخ و شانه کشیدن و چنگ و دندان نشان دادن، به جنگ روانی روی آورده است. نکتۀ تأمل برانگیز اینکه بحث حمله قریبالوقوع به ایران پیش و بیش از هرکجا، در فضای رسانهای وابسته با رژیم صهیونیستی و دربار سعودی بزرگنمایی شده داغ است! فعلاً و در سایه شکست فشار حداکثری که قرار بود در کمتر از شش ماه جمهوری اسلامی ایران را از درون دچار فروپاشی کند، جنگ روانی، تنها اهرم باقیمانده آمریکا برای زمینگیر کردن ایران است. آمریکا و شرکای تندروی منطقهایاش به خصوص رژیم صهیونیستی و سعودی امیدوارند شاید بتوانند از طریق راهاندازی گستردۀ جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی و گروههای مقاومت، به اهداف خود برسند.
نکتۀ سوم در مورد آرایش نظامی آمریکا در منطقه، ترس از انتقام ایران و مقاو مت اسلامی در سالگرد شهادت سپهبد شهید سلیمانی است که از نظرگاهی خاص اعتراف ناخواستۀ آمریکا بر این واقعیت مهم است که جمهوری اسلامی ایران برخلاف کشورهای مدعی قدرت در منطقه که ارزشی بیشتر از گاو شیرده برای آمریکا ندارند، یک قدرت واقعی، تعیینکننده و معادلهساز است. اینکه آمریکا در آستانۀ سالگرد ترور جنایتکارانۀ فرماندهان عالی مقاومت در فرودگاه بغداد، از ترس انتقام
- ایران، تمام نیروها و تجهیزات نظامیاش را در آمادهباش صددرصدی قرار میدهد، از منظری دیگری به این معنا است که ایران قدرتمند به یک عینیتی غیر قابلانکار و اجتنابناپذیر در منطقه تبدیل شده است. این را مقایسه کنید با عربستانی که غرق در دلارهای باد آوردۀ نفتی و حمایتهای بینالمللی است و با هرگونه تحریم و فشار خارجی بیگانه است و در تلاش برای رسیدن به مقام اول قدرت منطقهای است! اما به حلقه به گوش آمریکا تبدیلشده طوری که حتی امنیتش را نیز از آمریکا میخرد؛ رژیمی که بهترین تعبیر در موردش را ترامپ این گونه به کار برده است که: «عربستان برای ما گاوی شیرده است که هر وقت بخواهیم از آن طلا و دلار میدوشیم و هر وقت شیرش تمام شود آن را سر میبریم … آنها به جز پول چیز دیگری ندارند، فقط پول نقد.» همین کشور وقتی در سال ۲۰۱۹ با اقدام ایران در سرنگونی پهپادش در خلیجفارس مواجه میشود وقتی از رئیسجمهورش میپرسند که چرا در واکنش به سرنگونی پهپاد به ایران حمله نمیکند، میگوید: «اگر به ایران حمله کنیم پاسخی کوبنده از آیتالله خامنهای خواهیم گرفت.»
بعد از ترور شهید سلیمانی، اخراج آمریکا از عراق و منطقه در رأس برنامههای و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت اسلامی قرار دارد. برای نیل به این هدف نیز، ساز و کارهای متعددی تعریف شده است که از طرق قانونی پیگیری میشود. اینکه آمریکا، ایران و گروههای مقاومت را متهم به شلیک راکت به سفارت آمریکا در بغداد میکند، فرافکنی و فریبی بیش نیست. ایران و جبهه مقاومت اصلاً در شأن خود نمیدانند که پیشبرد راهبرد اخراج آمریکا از منطقه را از طریق این قبیل اقدامات ایذایی دنبال کنند. تحرکات نظامی آمریکا در عراق که اخیراً شدت یافته است، از نقطۀ نظری خاص یک بازی پیچیده با هدف مقابله با درخواست خروج و برچیده شدن پایگاههایش از عراق است که امروز به یک مطالبه ملی تبدیل شده است. جالب است که آمریکاییها برای نیل به این هدف حتی سفارت خودشان در بغداد را نیز جزو اهداف نظامیشان تعریف کردهاند.
این استدلال را که آمریکا در پشت پرده حملات موشکی به سفارتش قرار دارد، نباید دستکم گرفت. قطعاً نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی در جمهوری اسلامی ایران، فریب آمریکا را نمیخورد و در میدانی که آمریکا تدارک دیده است، بازی نمیکند. همین آرایش گستردۀ نظامی آمریکا در منطقه و اعلام صریح یک مقام آمریکایی مبنی بر اینکه روشن نیست که افزایش سطح آمادهباش نیروهای دریایی ایران در خلیجفارس به خاطر دفاع در برابر اقدام احتمالی آمریکا است یا این نیروها قصد دارند علیه یگانهای آمریکایی در خلیجفارس اقدامی انجام دهند، به وضوح نشان میدهد که جمهوری اسلامی اگر بخواهد آمریکا را بازی دهد و آنها را در استرس و اضطراب و نگرانی نامحدود نگه دارد، کار سختی نیست!
ایران یک کشور مستقل و مقتدر است که تمام ابزارهای مقابله و مواجهه سلبی و ایجابی با راهبردهای سختافزاری و نرمافزاری آمریکا را در اختیار دارد، اما در مکان و زمان مناسب خود از آنها برای نیل به
اهداف راهبردی و غلبه بر نیروهای متخاصم منطقهای و بینالمللی بهره میبرد، کما اینکه هیچگونه تعدی و تجاوز به امنیت و منافع ملی و تمامیت ارضی خود را برنمیتابد و در مقابل هرگونه کنش نظامی و امنیتی، واکنش حتمی، قطعی و محکم میدهد. آمریکا میداند که تمام پایگاههایش در منطقه در تیررس آتش جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت اسلامی است؛ شرایطِ منطقه و آمریکا قدرت هرگونه ماجراجویی را از آمریکا سلب کرده است. آنچه از آمریکا تحت عنوان آرایش نظامی در منطقه میبینیم، با هدف ماجراجویی نیست، بلکه عمدتاً ناشی از سردرگمی و ترس است.
توضیح:
«گزارشات و تحلیلهای راهبردی ارائه شده از منابع معتبر داخلی و خارجی صرفاً برای آشنایی و تنویر افکار نخبگان و مدیران راهبردی کشور با تحلیلهای راهبردی روزآمد بوده و لزوماً منطبق با دیدگاهها و نظرات دانشگاه عالی دفاع ملی نمیباشد.»
نظر شما :