تبعات راهبردی تغییر موضع عربستان در منطقه
تبعات راهبردی تغییر موضع عربستان در منطقه
روز ۴ فروردین ۱۳۹۴ بود که حملات همه جانبه هوایی ائتلافی از کشورهای منطقه به رهبری عربستان سعودی به یمن با نام عملیات طوفان قاطعیت آغاز شد. نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در این جنگ پشتیبانی و تأمین تجهیزات و تسلیحات بود. قرار بود این عملیات در کمتر از چند هفته با دستیابی به نتایج ملموس و اهداف از پیش تعیین شده پایان یابد
امروز بیش از ۶ سال از آن روزهای آغازین میگذرد. در این شش سال اتفاقات بسیار مهمی پیرامون پرونده یمن که در خفا و اساساً با هدف الحاق سیاسی و امنیتی این کشور به عربستان و سرنگونی انصارالله و در نهایت بازگرداندن دولت مستعفی و وابسته منصور هادی به یمن، روی میز «محمد بن سلمان» ولیعهد جوان سعودی قرار گرفته بود، رخ داده است. اگر بخواهیم یک خروجی علمی و منطبق بر دادهها و اطلاعات میدانی و سیاسی از جنگ سعودی در یمن را در یک عبارت کوتاه خلاصه کنیم باید بگوییم که عربستان در این نبرد نابرابر و با وجود حمایتهای خارجی آن هم از هر نوع آن، با یک شرایط بسیار دشوار راهبردی مواجه شده است که دیگر نه راه پس برای او باقی مانده است و نه پای پیش. ریاض به این راحتی نمیتواند از باتلاقی که در آن گرفتار شده است، خود را بیرون بکشد، آن هم در شرایطی که در این شش سال و اندی حتی نتوانسته است به حداقلهایی از آنچه اعلام کرده بود دست یابد.
برای اینکه تا حدودی با شرایط دشواری که عربستان در یمن هم اکنون با آن مواجه شده است، آشنا شویم، ضروری است تا خلاصهای از مهمترین و آخرین تحولات میدانی و سیاسی در یمن مورد اشاره قرار بگیرد. در حال حاضر درگیریها در مأرب، به مرکز ثقل تحولات میدانی و سیاسی در یمن تبدیل شده است. مأرب که از یک طرف به صنعا پایتخت یمن بسیار نزدیک است و از طرف دیگر بسیاری از منابع نفتی و گازی یمن را در خود جای داده است، قلب اقتصادی این کشور به شمار میرود. ذخایر نفتی مأرب در کنار مناطق الجوف و الشبوه تا حدی است که این منطقه را به دومین میدان نفتی بزرگ شبه جزیره عربستان بعد از مناطق شرقی عربستان تبدیل کرده است. این شهر همچنین مهمترین و آخرین پایگاه نیروهای منصور هادی به شمار میرود که آزادسازی آن، عملاً به معنای پایان دولت فراری منصور هادی در یمن و آغاز یک فصل جدید در تاریخ این کشور محسوب میشود. با آزادی مأرب، انصارالله که هماکنون بیش از دو سوم اراضی قابل سکونت یمن را در اختیار دارد، خواهد توانست بر ۹۰ درصد از استانهای شمالی یمن نیز تسلط یابد. این مسئله همچنین باعث دسترسی انقلابیون به منابع نفتی و منابع آبی در شهر مأرب خواهد شد و بخشی از فشارهای وارد بر انصارالله به دنبال محاصرۀ یمن را کاهش خواهد داد. دسترسی به مأرب باعث میشود که شرایط برای ائتلاف سعودی در برابر انصارالله پیچیدهتر از قبل شود.
بنابراین ورود نیروهای یمنی به دروازههای مأرب و آزادسازی قریبالوقوع این شهر که دارای اهمیت ژئواکونومیکی، راهبردی و ژئوپلیتیکی خاصی است، چیزی جز به معنای اعلام شکست قطعی عربستان در جنگ نیست. کما اینکه از ماهها پیش یمنیها با حملات پهپادی و موشکی به مراکز کلیدی عربستان سعودی که حتی از سامانههای قدرتمند موشکی نیز عبور میکنند، عملاً روند تضعیف منطقهای عربستان را نیز شروع کردهاند. سعودیها در طراحی محاسبات حمله به یمن و حتی اصرار بر ادامه آن، خواسته یا ناخواسته از یک موضوع بسیار مهم غافل شده بودند؛ عربستان در حالی حذف میدانی و سیاسی و نظامی انصارالله و انقلابیون یمن از معادلات داخلی را یکی از اهداف عالی حمله به یمن تعریف کرده بود که قبل از عربستان و در طول دهها سال قبل بازیگرانی به مراتب قدرتمندتر از سعودی در منطقه ازجمله رژیم صهیونیستی نتوانسته بودند، گروههای مقاومت کوچکتر از انصارالله را در منطقه سرنگون کنند. این دقیقاً همان محاسبات غلط و غیر واقعبینانه عربستان در حمله به یمن بود که امروز عملاً عربستان را حتی در نیل به اهداف منطقهای خود نیز به خصوص از دروازه یمن با ناکامی مواجه کرده است.
عربستان که زمانی برای پیگیری اهداف و برنامههای خود از قدرت ائتلافسازی برخوردار بود، امروز دیگر هیچ شانسی برای ادامه جنگ در یمن و همچنین رویکردهای تقابلی با ایران و ائتلافسازی در مقابل این دو ندارد. شرایط عربستان امروز به گونهای است که روزنامۀ صهیونیستی هاآرتص آن را پادشاهی مضطرب و منزوی سعودی با چشمانداز تلخ مینامد. قدرت و موقعیت تثبیتشده و رو به رشد مقاومت در یمن از یکسو و شکست عربستان در یمن از سوی دیگر و در کنار آن شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران که به آغاز مذاکرات جدی در راستای احیای برجام منجر شده است، از جمله عناصر مؤثری است که عربستان را به عقبنشینی از مواضع خویش در منطقه واداشته است، طوری که بن سلمان در تازهترین مصاحبه خود با ادبیات بیسابقهای در خصوص جنبش انصارالله یمن موضع گرفته و گفته است که حوثیها خلق و منش عربی و یمنی دارند و از انصارالله یمن خواسته تا رو در روی تمامی گروهها و جریانات یمنی پشت میز مذاکره بنشیند تا به گفتۀ وی حقوق تمامی یمنیها و منافع منطقه حاصل شود.
در خصوص ایران نیز در هفتههای اخیر شاهد چرخش ۱۸۰ درجهای مواضع عربستان هستیم. به طوریکه بن سلمان اخیراً در گفتوگو با تلویزیون سعودی در اظهار نظری بیسابقه و آشتیجویانه گفته است ما به دنبال روابطی خوب با ایران هستیم و همراه با شرکا و متحدان خود در منطقه تلاش میکنیم اختلافات خود را با ایران برطرف کنیم. دو کشور منافع مشترک و متقابلی برای پیشرفت و بهبود منطقه و جهان دارند. این موضع عربستان با واکنش مثبت ایران مواجه شده است. فارغ از اینکه عملکرد عربستان در سالهای اخیر در منطقه عمدتاً در راستای بحرانآفرینی و دامن زدن به تنشها بوده است، اما به شرطی که مواضع آشتیجویانه سعودیها در عرصۀ عمل تحقق یابد، مطمئناً آثار و نتایج خوبی در منطقه خواهد داشت و گره بسیاری از مشکلات و معضلات در منطقه باز خواهد شد.
همانگونه که در سطور قبلی اشاره شد، با توجه به گسترش کمی و کیفی دستاوردهای انصارالله در یمن و همچنین شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران و نیز انتقال تمرکز آمریکا از عربستان به موضوعات دیگر در منطقه و در سطح بالا انتقال تمرکز از غرب آسیا به مناطق دیگر ازجمله چین و شرق آسیا، باعث شده است که عربستان دیگر هیچ شانسی برای پیشبرد راهبردهای منطقهای خود نداشته باشد. برای همین است که در روزهای اخیر شاهد مواضع آشتیجویانه ریاض در مقابل انصارالله و جمهوری اسلامی بودهایم. مطمئناً این مواضع اگر به تعامل با ایران و انصارالله یمن منتهی شود، نتایج خوبی در منطقه به جا خواهد گذاشت و در صورتی که عربستان در روند تعامل با ایران جدی باشد، این روند میتواند به کاهش تنشها در منطقه و همچنین به حاشیه راندن بازیگران مخرب فرا منطقهای از متن تحولات میدانی، سیاسی، اقتصادی و غیره از منطقه بینجامد؛ بازیگرانی که بخش عمدهای از منافع آنها در استمرار تنش بین تهران - ریاض تأمین میشود. روندهای تنشزایی که عربستان در منطقه داشته، در طول سالهای اخیر فرصتهای کم نظیری به ویژه در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است که اگر این روندها از طریق تعامل عربستان با ایران متوقف شود، معابر و مجاری بهرهبرداری صهیونیستها از سیاستهای تقابلگرایانه عربستان نیز تا حدود زیادی بسته خواهد شد. اگر ایران و عربستان که دو کشور مهم منطقه و جهان اسلام هستند و از ظرفیتهای خوبی در زمینههای اقتصادی، سیاسی و غیره برخوردارند، در مسیر تعامل و همکاری قرار بگیرند، این تعامل منافع راهبردی و مهمی نه تنها برای دو کشور که برای منطقه و جهان اسلام هم خواهد داشت.
منبع تحلیل: شورای راهبردی روابط خارجی
توضیح: «گزارشات و تحلیلهای راهبردی ارائه شده از منابع معتبر داخلی و خارجی صرفاً برای آشنایی و تنویر افکار نخبگان و مدیران راهبردی کشور با تحلیلهای راهبردی روزآمد بوده و لزوماً منطبق با دیدگاهها و نظرات دانشگاه عالی دفاع ملی نمیباشد.»
نظر شما :