اهداف و پیامدهای راهبردی سیاست غلط آمریکا در افغانستان

اهداف و پیامدهای راهبردی سیاست غلط آمریکا در افغانستان

۲۱ تیر ۱۴۰۰ | ۰۹:۵۶ کد : ۴۰۱۷ تحلیل راهبردی
تعداد بازدید:۱۵۰۳
آمریکا سعی می‌کند ضمن ایجاد بی‌ثباتی در منطقه، این بحران را در راستای ایجاد تهدید برای رقبایش مدیریت کند
اهداف و پیامدهای راهبردی سیاست غلط آمریکا در افغانستان

«محسن روحی‌صفت»، تحلیلگر مسائل بین‌الملل با بیان اینکه وضعیت افغانستان در مقایسه با ۲۰ سال گذشته که آمریکا به این کشور حمله کرد، نه تنها بهتر نشده، بلکه چشم‌انداز روشنی هم برای آیندۀ آن وجود ندارد، خاطرنشان کرد: «نشانه‌ها حاکی از این است که شرایط این کشور به سمت بی‌ثباتی، ناآرامی و احتمالاً جنگ داخلی می‌رود و در این وضعیت هیچ ابهامی نیست که وضعیت آینده بدتر از گذشته خواهد بود.» وی با اشاره به شرایط منجر به حضور طالبان در افغانستان در دهه‌های اخیر ادامه داد: «بعد از کنفرانس بُن؛ افغانستان مدرن پایه‌گذاری شد و از جمله شاخصه‌های آن جمهوریت، قانون اساسی، رعایت حقوق اقلیت‌ها، حقوق زنان، جامعه مدنی و سازوکارهای انتخاباتی برای زمامداری بود. اسلام هم به عنوان دین رسمی در این کشور پذیرفته شد.»

این تحلیلگر مسائل بین‌الملل گفت: «همۀ این‌ها نشانه‌های پیشرفت مدنی در افغانستان بود که حدود ۶۰ درصد آن‌ها محقق شد، اما آنچه ایجاد نشد توسعۀ اقتصادی و ایجاد زیرساخت‌های صنعتی و کشاورزی و رونق یافتن مسائل معیشتی بود که اجازه نداد امنیت لازم در این کشور شکل گیرد. وقتی در افغانستان اشتغال نباشد، به راحتی گروه‌های افراطی از بیکاران سربازگیری می‌کنند که پیامد آن ایجاد ناامنی است.» روحی‌صفت با بیان اینکه شیوه‌ای که آمریکا در افغانستان به کار گرفت، ناکارآمد بود، افزود: «آمریکا در سال‌های گذشته، بازیگر مطلق در صحنه افغانستان بود، اما شیوه عملش به بحران‌ها افزود. برای مثال، گزارش‌های متعددی وجود دارد که وقتی آمریکا عملیات نظامی علیه گروه‌های افراطی صورت می‌داد، مردم عادی هم کشته می‌شدند! این مسئله افکار عمومی مردم را تحریک و به سربازگیری نیروهای افراطی کمک می‌کرد.»

وی اضافه کرد: «وقتی آمریکا نتوانست به هدف خود در غلبه بر گروه‌های افراطی پیروز شود، خواستار مذاکرات با آن‌ها شد و پیشنهاد داد دولت افغانستان هم در این گفت‌وگوها مشارکت داشته باشد. طالبان با حضور دولت در مذاکرات مخالفت و آمریکا از موضع خود عقب‌نشینی کرد. این مسئله مشروعیت دولت مرکزی را به شدت کاهش داد و وجهه طالبان را به عنوان قدرتی که می‌تواند با آمریکا مذاکره کند، میان طرف‌دارانش بالا برد.» روحی‌صفت گفت: «آمریکا خواستار این بود که طالبان قبل از مذاکرات، آتش‌بس را بپذیرد، اما طالبان نپذیرفتند. آمریکا قبول کرد در همین شرایط مذاکره کند. آمریکا می‌خواست طالبان بخشی از قدرت باشد، اما طالبان با این خواسته هم مخالفت کردند و مرتب آمریکا از مواضع خود عقب‌نشینی کرد.»

به گفتۀ این تحلیلگر مسائل بین‌الملل، توافق دوحه، در واقع قرارداد صلح نبود بلکه تضمینی برای آمریکا بود که خود را از شر نیروهای طالبان در امان نگه دارد و خواستۀ اصلی‌اش در این مذاکرات این بود که خروج نیروهایش به صورت امن و بدون مشکل صورت گیرد و بقیه موارد برایش حاشیه‌ای و بی‌اهمیت تلقی شد. وی ادامه داد: «در شرایطی که آمریکا به عنوان متوازن کنندۀ نیروها در افغانستان عمل می‌کرد، با خروج غیرمسئولانه از این کشور توازن قدرت و ثبات نسبی را به هم ریخت. از یک‌سو با شیوۀ غلط در مذاکرات، موجب ایجاد توهم قدرت در طالبان شد و از سوی دیگر روحیه دولت افغانستان ضعیف شد. بعد از آن شاهد پیشروی طالبان پس از خروج نیروها بودیم و ولسوالی‌های مختلف فتح شد.» روحی‌صفت با تأکید بر اینکه طالبان با استفاده از تجربه ۲۰ ساله خود تلاش دارد چهرۀ نرم‌خو و مصالحه جو به خود بگیرد، توضیح داد: «طالبان با استفاده از تجربۀ داعش، دستگاه تبلیغاتی به نفع خود ایجاد کرد. با این اقدام اهدافی را که از طریق جنگ تعقیب می‌کرد با زمینه‌سازی تبلیغاتی به دست آورد. شهرهایی را که فتح نشده بود، با گرفتن یک عکس بر دروازه آن و توییت کردن، فتح‌شده عنوان و در مردم و نیروهای دولت وحشت ایجاد کرد و روحیۀ طرف‌داران خود را تقویت نمود، بدون اینکه در عملیاتی شرکت کند.»

وی با بیان اینکه طالبان تنها بخشی از مردم افغانستان هستند و نه همۀ این کشور، گفت: «وقتی آمریکا ۲۰ سال پیش وارد افغانستان شد، به دنبال هژمونی کامل در این کشور بود؛ اما بعد از اینکه نتوانستند به این هدف برسند، حاضر نیستند این سرزمین به حوزۀ نفوذ رقبای خود، شامل چین، روسیه و ایران تبدیل شود. لذا در این راستا باید بی‌ثباتی در این منطقه حاکم شود.» روحی صفت با یادآوری اینکه افغانستان در ۲۰ سال گذشته هم بی‌ثبات بود، اما این وضعیت پیچیده‌تر و بحرانی‌تر خواهد شد، اضافه کرد: «هدف آمریکا، ایجاد بی‌ثباتی در منطقه از طریق مدیریت بحران است و سعی می‌کند این بحران را در جهت ایجاد تهدید برای چین، تحریک ترکمنستان و تهدیدی برای روسیه پوتین مدیریت کند. در واقع به دنبال سیاست اوکراینیزه کردن است تا کشورهای آسیای مرکزی هم مانند اوکراین تضاد منافعی با روسیه داشته باشند و این کشور تضعیف شود.»

این تحلیلگر مسائل بین‌الملل با تأکید بر دلایل اهمیت وجود دولت مرکزی قوی در افغانستان برای ایران، بی‌دولتی در این کشور را به نفع آمریکا ارزیابی کرد تا با بهره‌گیری از این فضا ضمن پیشبرد اهداف خود، داعش را از طریق افغانستان به آسیای مرکزی سوق دهند. وی یادآور شد: «باید برای ایجاد ثبات نسبی در افغانستان، دولت مرکزی شکل گیرد که در آن همۀ اقشار و قومیت‌ها حضور فعال داشته باشند و همه خواهان اصلاح وضعیت باشند.» روحی‌صفت در خصوص پیامدهای راهبردی خروج غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان و خلأ قدرت ایجاد شده، گفت: «بروز ناامنی‌های مرزی، سیل مهاجرت از این کشور، فشار اقتصادی به همسایگان، فشار بر دولت‌های همسایه، پیامدهای اجتماعی ناشی از مخلوط شدن جوامع، بیکاری و مسائل بهداشتی از اولین مشکلات احتمالی برای همسایگان، خصوصاً ایران، خواهد بود.»

وی ادامه داد: «در این شرایط رقابت‌های منطقه‌ای افزایش خواهد یافت که برای کشورها هزینه دارد و کشورها برای پیگیری منافع خود، تلاش یکدیگر را خنثی می‌کنند و در واقع به جای اینکه در صلح و آرامش باشند، به تخریب و رقابت با هم می‌پردازند.»

منبع تحلیل: شورای راهبردی روابط خارجی

توضیح: «گزارشات و تحلیل‌های راهبردی ارائه شده از منابع معتبر داخلی و خارجی صرفاً برای آشنایی و تنویر افکار نخبگان و مدیران راهبردی کشور با تحلیل‌های راهبردی روزآمد بوده و لزوماً منطبق با دیدگاه‌ها و نظرات دانشگاه عالی دفاع ملی نمی‌باشد.»

کلید واژه ها: افغانستان آمریکا طالبان کشور ایجاد دولت دولت مرکزی


نظر شما :