سردرگمی عربستان در یمن در مقابل صلحطلبی انصارالله
ائتلافِ سعودی در تاریخ ۸ آوریل سال ۲۰۲۰ (۲۰ فروردین ۱۳۹۹) از آتشبس دوهفتهای به صورت یک جانبه خبر داد و این آتشبس از ۹ آوریل (۲۱ فروردین ۱۳۹۹) وارد فاز اجرایی شد که با استقبالِ انصار الله و گروههای یمنی و همچنین فرستاده سازمان ملل در یمن نیز مواجه شد؛ اما حملات علیه دو جبهه اصلیِ درگیر در استان جوف و مارب و در مناطقِ پراکنده از شارع الخمسین، حیس، الدریهمی، خب و الشعف در استان الجوف و در جبهه صرواح در استان مأرب باعثِ نقض چندباره این آتشبس و متعاقباً پاسخگوییِ گروههای یمنی گردید. علت اصلیِ تمرکز درگیریها در این دو جبهه هم برمیگردد به اهمیتِ جغرافیایی و میدانی این دو استان که از یکسو دروازه شرقی ورود به صعده و صنعا هستند و از سوی دیگر اهمیتِ اقتصادی استان مارب که قلب اقتصادی یمن را تشکیل میدهد مطرح است.
در واقع عربستان سعودی که از زمانِ شروع جنگ در ماه مارس سال ۲۰۱۵ (فروردین سال ۱۳۹۴) تاکنون نتوانسته به اهدافِ مشخص خود در یمن برسد، به دنبال آن است تا با طرحِ آتشبس در یمن و نقض آن از طریقِ پیشرویِ ائتلاف منصور هادی در زمین و حملاتِ هوایی خود، زمینه را برایِ غافلگیری انصارالله، ارتش یمن و کمیتههایِ مردمی فراهم آورد تا بتواند با تصرفِ برخی مناطقِ حیاتی، زمینه را برای تغییر معادله در روند سیاسی و مذاکرات صلح فراهم کند. همچنین سعودیها تلاش دارند تا در زمانی که موج ابتلا به کرونا در سطحِ جهان در حال ورود به یمن است، از این شرایط نیز برایِ تغییر صحنه میدانی و فشار بر گروههایِ یمنی برای تن دادن به خواستههایشان استفاده کنند؛ اما از یکسو ازآنجا که عربستان دست برتر را در میز مذاکره ندارد و ائتلاف تحت رهبریاش دچار انشقاق و ایستایی شده و از سوی دیگر طرفِ مقابل هم وارد فاز تهاجمی و ابتکار عمل شده، این تلقی با ناکامی مواجه است.
ادراک ناصحیح از روندهایِ میدانی و عدم پذیرش واقعیتهای روی زمین، عربستان را به بنبستِ کنونی کشانده است؛ به عبارت دیگر، سردرگمیِ کنونی عربستان ناشی از تغییرِ معادله میدانی است؛ از تصورِ خروج قهرمانانه در ابتدایِ جنگ تا خروج مفتضحانه از جنگ که با حیاتِ سیاسی «محمد بن سلمان»، ولیعهد سعودی پیوند خورده است. این در حالی است که انصارالله از ابتدای جنگ یمن تاکنون طرفدارِ مذاکره و در پیش گرفتن طرحِ صلح بوده و بارها از طرحِ آتشبس سراسری در یمن استقبال کرده و موافقت خود را با گفتوگوهای صلح نشان داده و در هر سه مقطعِ مذاکرات سیاسی در طول این سالها در کویت، عمان و سوئد همراهیِ خود را با حضور هیئتهایِ بلندپایهاش اثبات کرده است؛ اما عربستان نه تنها با نقض آتشبس و جدی نگرفتن مذاکراتِ سیاسی، هرگونه چشمانداز صلح را نادیده گرفته است، بلکه با تداوم حملاتِ هوایی، یمن را در شرایطِ قحطی، گرسنگی و بیماری قرار داده است.
از اینرو و با توجه به فرسایشی شدن روند جنگ و انشقاق نیروهایِ ائتلاف تحت رهبری عربستان و از همه مهمتر قدرت آفندی انصارالله که امروز نه به عنوانِ نماینده شیعیان، بلکه به عنوانِ نماینده گروههای یمنی و بخشِ مهمی از جمعیتِ یمن مورد پذیرش قرارگرفته و مقاومت را به عنوان گفتمان وحدتبخش در جامعه یمن بسط داده است، ضروری است تا عربستان با تجدیدنظر در اولویتها و با تقویتِ راهکارهای عملی، زمینه را برایِ توقف جنگ، آتشبس و مذاکراتِ سیاسی فراهم کند.
طبیعی است که موفقیتِ این فرآیند منوط به تقویت مذاکراتِ یمنی - یمنی به عنوان اساسی و تنهاترین راهکارِ مؤثر در پدیداری طرحِ صلح است. رجحان مذاکراتِ گروههای یمنی و احاله مسئولیت به طرفهای درگیر این امتیاز را داد تا یمن را از وضعیتِ بغرنج کنونی خارج و زمینه را برایِ دریافت و فراگیر کردن کمکهای بینالمللی فراهم کند؛ اما همزمان این راهکار برایِ عربستان سعودی نیز امتیاز ویژهای در بر دارد و آن خروج آبرومندانه از جنگ یمن است.
منبع تحلیل: شورای راهبردی روابط خارجی
توضیح:
«گزارشات و تحلیلهای راهبردی ارائه شده از منابع معتبر داخلی و خارجی صرفاً برای آشنایی و تنویر افکار نخبگان و مدیران راهبردی کشور با تحلیلهای راهبردی روزآمد بوده و لزوماً منطبق با دیدگاهها و نظرات دانشگاه عالی دفاع ملی نمیباشد.»
نظر شما :